دلایل طلاق (راه های پیشگیری از طلاق و جدایی)
طلاق به رویدادی مهم و قابل پیشبینی در زندگی تبدیل شده و در دو دهه، رشد سه برابری را تجربه نموده است. فقط در آمریکا سالانه بیش از یک میلیون زوج از هم جدا میشوند و در بیش از سه چهارم این ازدواجها، فرزندانی به دنیا آمدهاند. نرخ طلاق در هر جامعه آماری 1000 نفری معمولا شاخص معتبری نسبت به بررسی تمام طلاقها تلقی میشود. این شاخص در دهه 70 و 60 دو برابر شده است. این درصد بالای طلاق، نمایانگر دلسردی از کانون خانواده و یا ازدواج نیست، چرا که از هر پنج نفری که طلاق میگیرند، چهار نفر پس از طلاق، دوباره ازدواج میکنند. پس با توجه به بالا رفتن آمار طلاق، بهتر است به فکر دلایل طلاق باشیم و از آن پیشگیری کنیم.
جایگاه و معنی طلاق در گذشته
در طول دهه گذشته، طلاق به عنوان راه حلی برای رفع تعارضات بین فردی و خانوادگی مورد بحث بوده و به عنوان پدیدهای اجتماعی همراه با پیامدهای مهم فردی و اجتماعی، مورد تحلیل قرار گرفته است. تقسیمبندی دلایل طلاق به عنوان دلایل شخصی و عمومی، بسیار مفید است. مولفههای شخصی، شامل متغیرهای جمعیتشناسی از جمله سن فرد در زمان اولین ازدواج، نژاد، درآمد، طبقه اجتماعی و متغیرهای شخصیتی همچون اختلالات روانی پیش یا پس از ازدواج هستند. در حالی که گرایشهای اجتماعی از جمله کاهش نفوذ مذهب، صنعتی شدن، مادیگرایی در ازدواج و طلاق و تاثیرات تغییرات قانون را در بر میگیرد.
با این وجود، عوامل شخصی و عمومی به طور معناداری از یکدیگر مستقل هستند و کسی نمیتواند به منظور تحلیل کارایی و ارتباطشان، آنها را از یکدیگر جدا سازد. برای مثال وقتی از افراد خواسته میشود تا دلیل طلاق خود را بگویند، خیانت در درجه اول یا نزدیک به اول قرار میگیرد. همان طور که کسی نمیتواند عوامل شخصی و عمومی طلاق را به اقتصادی، اجتماعی یا روانی تقسیمبندی نماید، این نوع تجزیه، اغلب در گذشته برای سازماندهی مناسب موضوعات دیگر به کار برده شده است.
علل طلاق
وضعیت شغلی
جنبش زنان به خاطر تاکیدشان بر بدست آوردن محیط خارج از خانه، بارها به عنوان دلیل محتمل برای بیشتر شدن میزان طلاقها ذکر شده است و استدلال این است که چون بیشتر زنها در کار خارج از خانه احساس آزادی بیشتری میکنند، به همین دلیل کار خارج از خانه را انتخاب میکنند. در نتیجه استقلال مالی آنها، فکر به طلاق و ترک زندگی ناخوشایند را امکانپذیر میسازد. جالب است که هنوز هم درصد بیشتری از زنان مطلقه نسبت به زنان متاهل در خارج از خانه کار میکنند.
شاید وضعیت شغلی، الزاما پیشبینیکننده طلاق در آینده نباشد، اما طلاق، پیشبینیکننده وضعیت شغلی آینده است. همبستگی مفروض بین زنان متاهل شاغل و بیثباتی زناشویی، ساده و در عین حال نادرست است. مطابق دیدگاه جامعهشناسی، طلاق به عنوان جایگزینی مناسب برای روابط غیر قابل قبول است.
صنعتی شدن جوامع
با صنعتی شدن جوامع، انگار افراد این باور را پیدا کردند که میتوانند مستقل زندگی کنند و خودشان به تنهایی نیازهای خودشان را برآورده کنند. میتوانند شاغل شوند و به تنهایی زندگیشان را مدیریت کنند. پس دیگر ازدواج و زیر بار مسئولیت رفتن چه معنی دارد وقتی فرد هم میتواند زندگیاش را مدیریت کند و هم میتواند معشوقهای در کنار خود داشته باشد و هر زمان که میخواهد با او باشد؟! پس صنعتی شدن جوامع هم در افزایش آمار طلاق تاثیر دارد.
تسهیل شدن قوانین برای طلاق گرفتن زنان
در گذشته حتی در جوامع غربی، طلاق گرفتن زنان بسیار سخت بود. جامعه به شدت مردسالار بود و زنان تقریبا حق هیچ چیز جز خانهداری را نداشتند. اما امروزه قوانین برای زنان سهلگیرانهتر شده و حتی قوانین هم تا حد زیادی باور کردند که زنان برابر با مردان هستند. حتی در کشور ما هم اگر زنان مدرکهای مورد نیاز را داشته باشند و ثابت کنند که شوهرشان آسیبزننده است و یا سلامت روان ندارد، میتوانند جدا شوند.
تغییر ارزشهای فرهنگی
در گذشته، طلاق امری غیرعادی بود و افراد از آن میترسیدند. جامعه به فردی که طلاق گرفته بود با دیدگاه بد نگاه میکرد و این موضوع حتی در یافتن شغل یا یافتن محل زندگی فرد مشکلاتی را ایجاد میکرد. اما اکنون اوضاع کمی بهتر شده است و افراد آگاه باور دارند که خارج شدن از یک زندگی اشتباه و آسیبزننده، بهتر از ماندن در آن است و حتی این موضوع به نفع بچهها نیز هست. پس ارزشها و دیدگاه افراد نسبت به افراد طلاق گرفته تغییر کرده است، مگر در جوامع یا فرهنگهای بسته و سنتی یا در شهرهای کوچک.
گرایش جامعه به سمت بچهدار نشدن
قطعا طلاق گرفتن در زوجینی که بچه ندارند آسانتر است. از آنجایی که جامعه به سوی بچهدار نشدن میرود، پس این موضوع هم در بالا رفتن آمار طلاق و راحتتر صورت گرفتن طلاق موثر است. تمام موارد فوق، گامی در پذیرش و به کارگیری طلاق به عنوان راه حلی برای اختلافات میان فردی به شمار میروند.
اذیت و آزار روانی همسران
اگر هر دو همسر یا یکی از زوجین باعث آزار و اذیت روانی دیگری شوند، این موضوع در صورت تداوم، میتواند باعث طلاق شود. البته گاهی زوجین حتی سالیان سال، آزار و اذیت روانی یکدیگر را تحمل میکنند و خودشان مبتلا به بیماری روحی-روانی و جسمانی میشوند. از یک جایی به بعد که دیگر مشکلات شدیدی برایشان ایجاد شده، تازه به فکر طلاق میافتند. اگر در ازدواج شما هم آزار و اذیت روانی زیاد است، به طوری که مبتلا به مشکلات جدی مثل افسردگی و اضطراب و… شدید، و از هر راهی برای درست شدن زندگیتان استفاده کردید اما نشده، بهتر است به فکر نجات دادن خود از طریق جدایی باشید.
فقدان رابطه جنسی بین زن و شوهر
رابطه جنسی، از جمله بخشهای مهم هر زندگی مشترک است. اگر این بخش دچار مشکل شود و زوجین برای برطرف کردن این مشکلات اقدامی نکنند، کم کم از هم دور و سرد میشوند. این موضوع میتواند مستقیما آنها را به سمت طلاق بکشاند و یا پیامدهای این موضوع ممکن است باعث طلاق زوجین شود. فقدان یا سرد شدن رابطه جنسی بین زوجین، گاهی پیامدهایی مثل خیانت، افزایش خشونت و دعواها و… را به دنبال دارد.
تفاوتهای طبیعی جنسیتی
انتظارات رشدی متفاوت برای زنان در زندگی زناشویی، باعث شده است که جامعهشناسان به این نتیجه برسند که شاید ازدواج برای مردان خوب باشد، ولی برای زنان خیلی هم خوب نیست. برنارد، یکی از طرفداران این دیدگاه است. او مطالعاتی را ذکر نموده است که زنان بیشتر از مردان نارضایتی و عدم مطلوبیت زندگی زناشویی را عنوان کردهاند و زندگی زناشویی خود را غمگین خواندهاند. همچنین از ازدواج خود پشیمان هستند و یا در فکر جدایی و طلاق هستند. در مقابل برنارد میگوید، بیشتر بودن فراوانی تعداد مردان متاهل بر تعداد مردانی که هرگز ازدواج نکردهاند از نظر دموگرافی، روانشناسی و یا اجتماعی واضح و مبرهن است. با این حال دادههای برنارد، از نظر زمینههای مفهومی و روششناسی، مورد انتقاد بوده است. گفتن این که ازدواج برای زنان بد و برای مردان خوب است، نوعی کلیگویی و سادهانگاری بیش از حد اطلاعات است. شاید بهتر باشد این گونه بگوییم که در ازدواج سنتی، مردان بیشتر از زنان از یک زندگی خوب بهره میبرند.
زندگی زناشویی، نه تنها باعث بهبود کیفیت سلامتی مرد میشود بلکه از نظر اقتصادی هم برای او بهتر است، زیرا وقتی که او با فراغ بال مشغول کار است، فردی در زندگی همراه اوست که نیازهای مراقبتی وی را برطرف میسازد. مردان اغلب میگویند:«چیزی که من نیاز دارم یک زن خوب است.» این جملهای است که تاسف یک زن شاغل را نشان میدهد و بیانگر عدم وجود همین شرایط برای زنان است. به طور سنتی مردان با ازدواج به فردی دست مییابند که از نظر عاطفی از آنها مراقبت مینماید. این به نوعی وظیفه زن است که نوسانات روانی را در رابطه خود شناسایی کرده و برای رساندن وضعیت به حالت تعادل کوشش کند. وقتی که اوضاع دچار مشکل است، اعتراض کرده و کاری انجام دهد.
تفاوت زنان و مردان در ابراز احساسات
یکی از شکایتهای رایجی که زنان در دوره درمان زناشویی ابراز میدارند این است که شوهرانشان نمیدانند چگونه احساسات خود را بیان کنند. آنها حتی عمیقترین احساسات خود را بیان نمیکنند و در بعد ابراز احساسات بسیار ضعیف هستند و درواقع در جوامع، مردان طوری اجتماعی میشوند که نه تنها مجبورند احساسات خود را بیان نکنند، بلکه باید آنها را سرکوب نمایند. مردان از تولد تا پیری، در این بعد از رابطه، درونگرایی ضعیف هستند و در گفتگوهای کوتاه، از آن هم ضعیفترند. همه اینها منجر به ناتوانی در ایجاد صمیمیت عمیق میشود. در حالی که امروزه هم مردان و هم زنان به دنبال کامیابی عاطفی در زندگی زناشویی هستند، مردان در این زمینه ناتوانتر عمل میکنند.
در عین حال زنان نمیتوانند منتظر بمانند تا مردان در این زمینه پیشرفت نمایند. شکاف جنسیتی، پدیدهای تاریخی و فرهنگی است و با گذشت یک یا دو نسل میتوان آن را از بین برد. در عین حال طلاقهای زیادی روی خواهد داد و زنان افسرده زیادی به دنبال طلاق گرفتن خواهند بود.
خیانت
خیانت، عبور از مرز رابطه زناشویی با برقراری صمیمیت فیزیکی یا عاطفی با فردی خارج از حیطه زناشویی است. خیانت شامل برقراری ارتباط جنسی یک فرد متاهل یا متعهد با جنس مخالف، خارج از چارچوب خانواده است که میتواند باعث طلاق و جدایی شود.
الکلیسم و سایر اعتیادها
بررسیهای متعدد حاکی از آن است که افراد تحت تاثیر الکل، توانایی کافی برای کنترل خشم خود نداشته و ممکن است اقدام به پرخاشگری کنند. این شرایط در محیط خانه میتواند سبب صدمه زدن به همسر یا فرزندان شود و در محیط خارج از منزل ممکن است موجب درگیری و زد و خورد و حتی در بعضی موارد زمینهساز اقدامات جنایتکارانه مثل قتل شود. مستی بر اثر الکل به واسطه پیامدهای خطرسازش نقش عمدهای در درصد بالای جرایم خشن از قبیل کتککاری، تجاوز و تکانشگری جنسی و انواع رفتارهای انحرافی دارد که خود مسبب طلاق و انواع آسیبهای اجتماعی می باشد. البته سایر اعتیادها نیز در افزایش نرخ طلاق جامعه، نقش زیادی دارند.
پارانویا
بیماری که مشخصه اصلی آن افکار اغراقآمیز در مورد اطرافیان و شریک زندگی میباشد. پارانویا باوری است غیر واقعی مبنی بر اینکه دیگران قصد آزار رساندن به ما را دارند. برای اینکه بدانیم پارانویا واقعا چه نوع بیماری است، باید درباره آن به مطالعه و بررسی بیشتری بپردازید. لازم است بدانید که پارانویا چه نوع ترسهایی را سبب میشود؟ این ترسها چه تاثیری بر ما خواهند داشت؟ آیا افکار پارانویایی خود را واقعا باور دارید؟ فکر میکنیم چه کسی قصد آزار ما را دارد؟ افرادی که همیشه به همسر خود شک میکنند، زمینه را برای بستر طلاق فراهم میکنند، چرا که در این نوع روابط، فرد مورد مخاطب، همیشه مورد سوءظن و دل شکستگی و بی احترامی قرار میگیرد.
حسادت
حسادت، احساسی منفی است که با دیدن امتیازی به ما دست میدهد که نداریم و آرزو داریم که داشته باشیم. فرد حسود، احساس حقارت دارد. چون صحبت از احساس منفی است، بحث درباره آن مشکل میشود. حسادت، شیرین کامی دیگران را بر ما تلخ میکند، باعث میشود در دل خود، برای طرف مقابل شکست دیگری را بخواهیم و از بداقبالیاش شاد شویم. مطلب قابل ذکر در این تعریف آن است که حسادت از رابطهای سه جانبه ایجاد میشود: یک طرف حسود واقع شده است، طرف دیگر موضوعی که حسود به آن علاقهمند است و در طرف سوم فردی که به او حسادت میشود و موضوع محبوب فرد حسود را در اختیار دارد. حسادت صرف خواستن چیزی نیست. حسادت این است که فرد چیزی را بخواهد که ندارد، در حالی که دیگران آن را دارند، یا اگر احساس حسادت شدت بگیرد، تحمل نداشته باشد چیزی را که خودش دارد، دیگری هم داشته باشد و از این بابت غصه بخورد. حسود صرفا وحشت دارد از این که ناچار شود، امتیازی را که فقط حق خودش میداند، با دیگری سهیم شود، یا به نفع او آن را از دست بدهد.
حسادت از غریزه مالکیت، یا به طور دقیقتر از حسرت پوشیده در لفاف خودخواهی ناشی میشود. غریزه مالکیت یک صفت طبیعی است زیرا سبب انگیزه فعالیت و تلاش میشود. اما اگر این غریزه مهار نشود، از حد خارج شده و تبدیل به غبطه میشود. مفهوم خودخواهی روشن میکند، خواست حسود از این میدان، به در کردن دیگری است، تا خود به تنهایی مالک موضوع محبوبش باشد. احساس حسادت هنگامی تجربه میشود که فرد خطر خیانت یا رهاشدگی را داشته باشد و رفتارهای مخرب مثل کنترل و بازجویی کردن را انجام بدهد و رابطه را کاملا نابود کند. درواقع واکنشهای اشتباه ما را به دردسر میاندازند، نه احساسات.
دخالتهای بیجای والدین
در بررسیهای صورت گرفته از علت طلاق، دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم اطرافیان و تعاملات منفی بین زوجین با خانواده همسر، از عوامل افزایش اختلافات و طلاق میباشند. مثلا از اطرافیان میشنویم:«کی میخوای بچهدار بشی؟»، «چرا سر کار نمیری؟» و…
ازدواج کردن صرفا به خاطر عشق
برخی از افراد هم صرفا چون عاشق یکدیگر هستند ازدواج میکنند بدون آن که فاکتورهای دیگر یکدیگر را بسنجند. بعد که وارد زندگی مشترک میشوند، متوجه این واقعیت میشوند که عشق کافی نیست! سپس مشکلات آن قدر شدید میشود که زندگیشان به جدایی ختم میشود.
تصمیمگیری برای طلاق و اجرای آن
زوجهایی که تصمیم به طلاق دارند، به ندرت در جستجوی درمان هستند. بسیاری از برخی از زوجین هم معتقدند که زندگی مشترک را باید به هر قیمتی حفظ کرد. معمولا در طلاق، زوجین مواردی که مشاجرات پیرامون مسائل اقتصادی، حضانت فرزندان را در بر میگیرد، از طریق دادگاه و با استفاده از قانون طلاق پیگیری میکنند. شاید هم گاهی سایر زوجین در ناامیدی به دنبال یک واسطه باشند که به آنها در مذاکره و سر و سامان دادن مسائل عملی همچون تقسیم اموال، حضانت فرزندان و نحوه ملاقات با فرزندان کمک نمایند.
برخی درمانگران، آغاز دوره ماقبل طلاق را از زمانی میدانند که عدم رضایت فزایندهای از زندگی مشترک، تنش یا استرس در رابطه به وجود آمده باشد. معمولا با این حالت به دنبال کاهش صمیمیت زناشویی و گاهی اوقات به دنبال کوششهای ناامیدانه برای جلب احساس نزدیکی و عاشقانه به وجود میآید. در این مرحله ممکن است زوج دائما صریح و کنایهآمیز با هم مجادله کنند یا به سمت سکوت و انزوای فزایندهای عقبنشینی نمایند. حتی ممکن است برای اولین بار، به زوج درمانگر رجوع کنند. با این حال اگر بخواهیم تعریف دقیقتری از دوره ماقبل طلاق ارائه دهیم، میتوانیم به این مسئله اشاره کنیم. اگر اوضاع بهتر نشود، شاید لازم باشد که به فکر طلاق باشیم. به علاوه اظهاراتی همچون:«من فکر میکنم باید طلاق بگیرم»، «من دیگر تحمل تعارض و کشمکش را ندارم»، «من به آخر خط رسیدم»، «او نمیخواهد جدا شویم ولی من راه دیگری نمیبینم»، «من دیگر هیچ احساسی به او ندارم»، «نمیدانم چگونه این وضعیت را ادامه دهم!».
بنابراین وقتی نشانههای فوق را در زندگی مشترک میبینیم، بهتر است تکانشی عمل نکنیم و از طریق تصمیمگیری منطقی یا مشورت کردن با یک مشاور حرفهای در زمینه طلاق، برای آن تصمیمگیری کنیم.
چگونه از طلاق و جدایی پیشگیری کنیم؟
همسری مناسب انتخاب کنید
اگر هنوز ازدواج نکردید یا در دوران نامزدی هستید، هنوز حق انتخاب دارید و دستتان باز است. پس دقت کنید که چه کسی را انتخاب کردید. اگر طرف مقابل هر کدام از موارد فوق را دارد، تن به ازدواج ندهید. این نکته را بدانید که افراد به زور یا به خاطر عشقشان تغییر نخواهند کرد. پس اگر میبینید طرف مقابل رفتارهای ناسالم دارد یا مهارتهای لازم برای ازدواج را ندارد و دوست ندارد تغییر کند یا میگوید «من همینم که هستم»، بدانید که نظرش تغییر نخواهد کرد. به علاوه اینکه باید قدرت شناخت آدمها را داشته باشید و زنگ خطرهایی که میبینید را جدی بگیرید، لازم است حتما قبل از ازدواج، مشاوره پیش از ازدواج دریافت کنید. همچنین آموزش ببینید که چگونه باید ازدواج موفق داشته باشید.
متعهد باشید
اعتماد متقابل در ازدواج بسیار مهم است و اگر وجود داشته باشد، زندگی مشترک را محکمتر میکند. اعتماد از کجا ایجاد میشود؟ وقتی شما به همسرتان متعهد باشید، اگر او فرد سالمی باشد به شما اعتماد خواهد کرد. پس متعهد بودن در رابطه، میتواند از طلاق و جدایی پیشگیری کند چون به رابطه شما اعتماد، عشق و آرامش بیشتری میبخشد.
به یکدیگر احترام بگذارید
احترام هم یکی از مولفههای رابطه موفق و سالم است. احترام گذاشتن فقط به این معنا نیست که به یکدیگر فحش ندهید. بلکه احترام به عقاید، ارزشها، باورها، تفاوتها، شغل، علاقهمندیها، دوستان و خانواده نیز مهم است. به عبارت دیگر ما باید به همه چیز یکدیگر احترام بگذارید. رفتارهای زیر باعث از بین رفتن حرمت در رابطه میشود:
- مسخره کردن
- فحش دادن
- تحقیر کردن
- دست بزن داشتن
- محدود کردن
- کنترلگری
- بیاحترامی به شغل، خانواده، دوستان و جوانب دیگر زندگی همسر
پس برای اینکه از طلاق پیشگیری کنید، یاد بگیرید به یکدیگر احترام بگذارید.
مهارت درست گفتگو کردن را یاد بگیرید
شما به عنوان یک زوج، باید روزانه حداقل 30 دقیقه گفتگوی سازنده داشته باشید. گفتگوی سازنده یعنی هر دوتان به یکدیگر اجازه صحبت کردن بدهید، به یکدیگر خوب گوش بدهید، یکدیگر را قضاوت نکنید، توهین نکنید، از حق یکدیگر دفاع کنید، اگر دلخوری پیش آمده، به هم بیاحترامی نکنید، بلکه فقط از احساسی که درباره آن موضوع داشتید صحبت کنید. همچنین شما باید بتوانید از نگرانیها، ترسها یا اتفاقات بدی که در آن روز برایتان افتاده است صحبت کنید و در این گفتگو از یکدیگر حمایت کنید و نه اینکه به ترسهای یکدیگر اضافه کنید! همچنین در حین گفتگو باید تن و لحن صدایتان مناسب باشد. حتی اگر عصبانی شدید، لطفا فریاد نزنید!
به یکدیگر فضای تنها بودن بدهید
چسبندگی و وابستگی زیاد به همسر، خستهکننده است و باعث دوری شما از یکدیگر میشود. پس گاهی به هم فضای تنها بودن بدهید. مثلا اجازه بدهید همسرتان برای تماشای مسابقه فوتبال با دوستانش بیرون برود، اجازه بدهید همسرتان با خانوادهاش اوقاتی را به تنهایی بگذراند و یا در تنهایی به کارهای خودش برسد. حداقل هفتهای یک بار باید این فرصت را به یکدیگر بدهید اگر قصد دارید از طلاق جلوگیری کنید.
سلامتی جسم و روانتان را افزایش بدهید
اگر سلامتی شما یا همسرتان پایین باشد، این موضوع کیفیت زندگی مشترکتان را نیز کم میکند و در بلندمدت باعث طلاق میشود. پس برای پیشگیری از وقوع این اتفاق، باید هم شما و هم همسرتان، حداقل ماهی یک بار سلامت جسم و روانتان را آپدیت کنید. همین طور که موبایلهای ما آپدیت میشوند، انسان نیز نیاز به آپدیت شدن دارد وگرنه سیستمش خراب میشود! از طریق خواندن کتاب، مراجعه به روانشناس، مراجعه به پزشک، ورزش کردن، مدیتیشن روزانه و سایر تمرینات خودمراقبتی، از سلامتیتان مراقبت بیشتری بکنید.
قرار ملاقاتهای هفتگی داشته باشید
حتی اگر فرزند دارید، نیاز دارید ساعاتی را به تنهایی با همسرتان بگذرانید. در غیر این صورت، چند قدم به طلاق نزدیک میشوید. این ساعات نباید همیشه در منزل یا اتاق خواب بگذرد، بلکه کمی تنوع و خلاقیت به خرج بدهید. مثلا یک هفته با هم رستوران بروید و بدون هیچ بحث و تنشی، وقتتان را با همسرتان بگذرانید. یک بار به شهربازی بروید و هیجان را تجربه کنید، یک بار به پیادهروی زیر باران بروید. ایدههای زیادی برای وقت گذراندن با همسر وجود دارد، فقط کمی تفکر میخواهد! حداقل هفتهای یک بار باید این کارهای مشترک را با همسرتان انجام بدهید.
یکدیگر را ببخشید
خطاهای کوچک را یاد در ذهن خود برجسته نکنید. همین طور که شما انسان هستید و طبیعتا خطاهایی دارید، همسرتان نیز ممکن است خطاهایی را داشته باشد. البته خیانت که یک خطای بزرگ است را نمیتوان به سرعت بخشید. منظورمان خطاهای کوچک است. مثلا اگر غذا شور شده، دعوا راه نیندازید یا اگر همسرتان در حین تعمیر لولههای آشپزخانه، روی زمین روزنامه پهن نکرده و زمین را کثیف کرده، او را تنبیه نکنید و قهر نکنید بلکه با آرامش این موضوع را بعد از کارش به او بگویید. اگر دفعه بعد مجدد یادش نبود که این موضوع را رعایت کند، خودتان حواستان باشد که قبل از شروع کارش، روی زمین روزنامه پهن کنید. به همین راحتی!
از زوج درمانگر کمک بگیرید
اگر مشکلات شدیدی با همسرتان دارید که با گفتگو حل نمیشوند و یا با خانوادههای یکدیگر مشکل دارید، حتما از زوج درمانگر کمک بگیرید. یادتان باشد که پشت گوش انداختن حل مشکلات و یا انکار آنها، باعث بهتر شدن اوضاع نمیشود. بلکه مشکلات روی هم انباشته میشوند و در آخر تاثیر منفیشان را روی زندگیتان میگذارند. پس اگر مشکلات را به موقع حل کنید، به نفعتان است!
سخن پایانی
در سالهای اخیر، طلاق و جدایی افزایش پیدا کرده است. این موضوع نشان میدهد که مهم است افراد علل طلاق را بدانند تا وقتی این نشانهها را در زندگی خود میبینند، به دنبال حل مشکل باشند. البته گاهی مشکل را نمیتوان حل کرد چون طرف مقابل همکاری نمیکند اما به هر حال باید سریعا اقدام کرد و نه اینکه اجازه دهیم نوشدارو بعد از مرگ سهراب اتفاق بیفتد! البته در مواقعی که سازش با شرایط فعلی در زندگی مشترک، باعث آسیب به شما میشود، نباید این شرایط را ادامه بدهید. در این صورت، تصمیم منطقی، میتواند جدایی باشد. در این مقاله به شما علل طلاق را گفتیم و در نهایت به نکاتی اشاره کردیم که از طریق آن میتوان از جدایی پیشگیری کرد. نکته آخر اینکه، ازدواج، امری جدی است، پس لطفا در انتخاب همسر خود دقت کنید!