خدایا کمکم کن تصمیم درست بگیرم (چگونه سریع تصمیم بگیریم)
زندگی که داریم و همه آنچه که در آینده انتظارمان را میکشد نتیجه تصمیماتی است که میگیریم. هر انتخابی که امروز میکنیم مسیر متفاوتی در آینده پیش رویمان میگذارد. با این اوصاف آیا تصمیمگیرندههای خوبی هستیم؟ چقدر برایتان پیش آمده که از تصمیماتی که گرفتید پشیمان شده باشید؟ این یکی از مشکلات مهمی است که مردم سراسر دنیا با آن دست و پنجه نرم میکنند. در این مقاله به شما نشان میدهیم که چطور میتوان بهترین گزینه را شناخت و اصول تصمیمگیری چیست؟ در این مقاله راهکارهایی ساده و حرفهای را به شما یاد میدهیم که میتواند زندگی و آیندهتان را تغییر دهد.
فرقی نمیکند که چه شغلی دارید یا چند سالتان است، مهارت تصمیمگیری را باید یاد بگیرید
مهمترین مسئلهای که زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد، تصمیمهایی است که همیشه در حال گرفتن هستید. افراد زیادی هستند که از فرایند درست تصمیمگیری اطلاعی ندارند. تصمیمهای درست باعث میشوند که کیفیت بخشهای مختلف زندگی شما بهبود پیدا کنند. به همین دلیل باید با اصول تصمیمگیری درست آشنا شوید و آن را اجرا کنید تا شاهد نتایج شگفتانگیز آن در زندگی شخصی و کاری خود باشید. تصمیمگیری، زندگی شما را پیریزی میکند. هیچ یک از ما قادر نخواهیم بود بدون تصمیمگیری زندگی کنیم. باید بدانید که تصمیمهای ما چه بزرگ و چه کوچک به هیچ عنوان نباید با بی دقتی گرفته شوند. اگر به تصمیمهای خود توجهی نداشته باشیم، میتواند روی کیفیت آیندهمان تاثیر منفی بگذارد.
افراد معروف مانند اپرا وینفری و بیل گیتس به صورت شانسی موفق نشدهاند. اگر مرگ و میر ناشی از مصرف سیگار در حال افزایش است، قطعا این موضوع اتفاقی نیست. آن دسته از افرادی که در طول دوران جوانی و میانسالی پسانداز میکنند، قطعا زمانی که سالمند میشوند کمتر از نظر مالی به دیگران محتاج میشوند و میتوانند زندگی آرامی داشته باشند. اگر تا به حال در گرفتن تصمیمهای درست دچار مشکل شدهاید، باید بدانید که میتوانید کیفیت تصمیمهای خود را بهبود ببخشید و مهارتهای لازم در این زمینه را به دست آورید. داشتن مهارت تصمیمگیری درست برای کسب موفقیت در زندگی بسیار مهم و ضروری است.
کندوکاوی عقلانیت
سن نوریس رتبه بالایی در دبیرستان به دست آورده بود و باید تصمیم میگرفت که کدام دانشگاه را برای تحصیل انتخاب کند. این تصمیمی است که بسیاری از ما وقتی 17 یا 18 ساله هستیم با آن رو به رو میشویم. انتخاب دانشگاه تصمیم مهمی است که مسیر زندگی فرد را مشخص میکند. سن در مورد این موضوع رویکرد واضحی نداشت و به همین دلیل با تکرار بر معیارهای خود تصمیم گرفت که دانشگاه مورد نظرش را انتخاب کند. بیشتر دانشگاههایی را در اولویت قرار داد که به محل زندگیاش نزدیک باشند تا بتواند آخر هفته به راحتی به خانه برود. همچنین تاکید داشت که باید در دانشگاه برنامه حسابداری هم وجود داشته باشد و دانشگاه مورد نظرش معروف و محبوب هم باشد. مشخص کرد که اگر هزینههایش بیشتر از 5000 دلار در سال باشد، آن وقت باید از دیگران کمک مالی میگرفت یا دنبال مشاغل پاره وقت میرفت. همچنین اولویتهای دیگری هم به لیستش اضافه کرد. به عنوان مثال باید به دانشگاهی برود که یکی از دوستانش هم در آن دانشگاه درس بخواند، باید یک انجمن علمی فعال هم در دانشگاه وجود داشته باشد و وجود نسبت مناسب از زنان به مردان در دانشگاه هم یک مزیت محسوب میشود.
سن دوست داشت دانشگاهش این ویژگیها را داشته باشد. وقتی سن لیست این اولویتهایش را به پدر نشان داد، انتقادهایی دریافت کرد. پدر گفت هزینهها و داشتن برنامه حسابداری مهمتر از نسبت زنان به مردان است. سن هم نکات ارائه شده توسط پدرش را پذیرفت و تصمیم گرفت به اولویتهایش از 1 تا 10 امتیاز دهد. سراغ مشاور مدرسه رفت و همچنین در کتابخانه لیستی از دانشگاههایی که فکر میکرد میتواند پذیرش آنها را بگیرد، تهیه کرد. او 2 دانشگاه را پیدا کرد و طبق 2 معیاری که برای خود در نظر گرفته بود به بررسی دانشگاهها پرداخت. همچنین با افرادی که قبلا در این دانشگاهها تحصیل کرده بودند، ملاقات کرد و از محیط تعدادی از دانشگاهها بازدید کرد. به این ترتیب توانسته بود اولویتهایش را هر چه بیشتر و بهتر با هم هماهنگ کند.
سن همچنان نقاط ضعف و قدرت دانشگاهها را هم زیر ذره بین برد و در نهایت دانشگاهی را که بالاترین امتیاز را به دست آورده بود، به عنوان انتخاب اول خود تعیین کرد. کلیه مراحلی که سن آن را پشت سر گذاشته بود، فرایند معروف به نام «تصمیمگیری عقلانی» است. به این نوع از تصمیمگیری، عقلانی میگویند چون سن با وجود محدودیتهایی که سر راهش قرار داشتند، به دنبال انتخابی بود که بتواند بالاترین میزان رضایت را برایش به ارمغان بیاورد.
باید بدانید اگر بخواهید تصمیمهای خوب و درستی بگیرید این کار تنها با عقلانیت به وجود خواهد آمد. در تصمیمهای عقلانی، فرد همه چیز را بر اساس منطق تحلیل کرده و مورد سنجش قرار میدهد. همین کار باعث میشود که فرد برای افزایش و تکمیل اطلاعات خود هر چیزی را به صورت اندیشمندانه مورد توجه قرار دهد که این کار منجر به نتایج درستی میشود. تصمیمهای منطقی و عقلانی با دنبال کردن 6 روش به دست میآیند:
- به شناسایی و تعریف مسئله بپردازید. زمانی مشکل وجود دارد که بین وضعیت موجود و وضعیتی که مطلوب شما است، تفاوت وجود داشته باشد.
- برای تصمیمگیری خود معیاری تعریف کنید. معیارها کمک میکنند که مشخص کنید دقیقا چه مسائلی در تصمیمگیری شما مهم هستند. در این مرحله علایقی که دارید، ارزشهایی که برایتان مهم هستند و اهدافی که در نظر دارید، مشخص خواهند شد.
- معیارهای خود را براساس اهمیتی که دارند لیست کنید. این کار کمک میکند تا بتوانید در تصمیمگیری خود از آنها استفاده کنید.
- در این مرحله باید به ایجاد گزینهها اقدام کنید. فرد باید همه گزینههای ممکن که برای موفقیت در حل مسئله لازم است را جمعآوری کنید.
- گزینهها را پیش روی خود ارزیابی کنید. بعد از شناسایی گزینهها، آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار دهید. همچنین در این مرحله باید نقاط ضعف و قوت گزینههای خود را هم بررسی کنید.
- گزینهای که بالاترین امتیاز را به دست آورده، انتخاب کنید. در این مرحله فرایند تصمیمگیری با موفقیت پایان مییابد.
چرا منطقی بودن دشوار است؟
آیا بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر، پروازهای خود را لغو کردهاید؟ آیا از اینکه در یک آسمان خراش حاضر شوید میترسید؟ آیا از حاضر شدن در مراسمی که جمعیت زیادی در آن حضور دارند هراس دارید؟ اگر این گونه است شما از اینکه قربانی ترور شوید، به شدت میترسید. آیا ترس از تروریسم بعد از حادثه 11 سپتامبر ترس منطقی به حساب میآید؟ پاسخ منفی است. به طور کلی بشر نمیتواند ریسکهای کم و فجایع بزرگ را به خوبی ارزیابی کند. منطقی بودن در مورد کارهای غیر عقلانی مانند رفتار فردی که میخواهد یک عملیات انتحاری انجام دهد، دشوار است، چون انسانها معمولا نمیتوانند رفتار تروریسمهایی که عملیات انتحاری انجام میدهند، به آنها القا شده که وقتی بمیرند، میتوانند به عنوان یک قهرمان وارد بهشت شوند. موانعی وجود دارند که منطقی بودن را دشوار میکنند. این موانع به شرح زیرهستند:
- وقتی مشکلات پیچیده باشند، علت و معلول با ابهامات زیادی رو به رو میشوند. این موضوع باعث میشود که ما اغلب روی مسائل اشتباهی تمرکز کنیم و مانعی که عامل اصلی مشکل است را نادیده بگیریم.
- از دنیای واقعی بشر، توانایی محدودی برای شناخت معیارها و جایگزینها وجود دارد. درواقع ما تمایل داریم که روی راهکارهای مشخص متمرکز شویم.
- مشکلات معمولا پیچیده و مبهم هستند، به همین دلیل رتبهبندی و امتیازدهی به جایگزینها معمولا دشوار است.
- عقلانیت تصور میکند که میتوانیم همه اطلاعات مورد نیاز خود را با اندیشیدن به دست آوریم، اما به دلیل وجود محدودیتهای مالی و زمانی، این امکان وجود ندارد که به همه اطلاعات مورد نیاز دست یابیم.
- عقلانیت فرض میکند که فرد برای ارزیابی گزینههای پیش روی خود اطلاعات لازم را در اختیار دارد و میتواند به معیارهایی که انتخاب کرده و اولویتبندیهایی که انجام داده، کاملا اعتماد کند. در دنیای واقعی اطلاعات کامل، به راحتی در دسترس ما قرار ندارند و برای ما دشوار است که بخواهیم فقط به تجزیه و تحلیلهای خود و امتیازهایی که دادهایم تکیه کنیم.
در کنار موارد ذکر شده انحرافها و تمایلات نظاممندی هم وجود دارند که در فرایند تصمیمگیری ما نفوذ میکنند و زمینههای کاهش عقلانیت را به وجود میآورند. باید بدانید چنین تمایلات و انحرافاتی از تلاش ما برای کوتاه کردن مراحل تصمیمگیری سرچشمه میگیرند. برای کوتاه تر کردن مراحل تصمیمگیری، ما به تجربهها، انگیزهها، احساسهای درونی و همچنین محاسبات بی پایه و اساس اطمینان میکنیم. البته این مواردی که گفتیم میتوانند گاهی بسیار مفید باشند اما در بیشتر موارد زمینههای انحراف شدید از عقلانیت را فراهم میکنند. علت تعدادی از این انحرافها و تمایلات میتواند چنین مواردی باشد:
- معمولا برای آینده برنامهریزی نمیکنیم.
- بیشتر از حالت عادی به خودمان اعتماد داریم که این موضوع باعث میشود که اندازه کافی تجزیه و تحلیل نکنیم.
- به تجربههایی که در گذشته کسب کردهایم زیاد تکیه میکنیم. این موضوع باعث میشود که تفکر ما محدود گردد.
چرا با وجود اینکه قوانین تصمیمگیری را نمیدانم اما گاهی خوب تصمیم میگیرم؟
غیر منطقی بودن به این معنا نیست که تصمیمات ما اشتباه هستند. با وجود برخی از محدودیتها و موانع، بسیاری از ما میتوانیم در زمینههای مختلف، تصمیمهای خوبی بگیریم. این نشان میدهد که بسیاری از مردم توانستهاند روشهایی برای مدیریت و غلبه بر مشکل غیر منطقی بودن خود پیدا کنند. بیشتر مردم انحرافات و تمایلات خودشان را به خوبی شناسایی کردهاند و همین موضوع باعث شد، که تاثیرات منفی ناشی از آنها را کاهش دهند. اما چرا افرادی که در مورد روان شناسی تصمیمگیری نمیدانند، باز هم گاهی در تصمیمهای خود موفق عمل میکنند؟ دلایل این امر به شرح زیر است:
- در بیشتر مواقع انتخاب درست برای آنها بسیار روشن است.
- اکثرا دامنه بزرگی از انتخابها به راه حل خوب ختم خواهد شد.
- معمولا راه حلهای رضایتبخش به اندازه کافی مناسب هستند.
تصور کنید که میخواهید یک تلویزیون خریداری کنید. به یکی از بهترین فروشگاههایی که در بازار وجود دارد میروید. انتخابهایی پیش روی شما قرار دارند که آنها را با توجه به معیارهایی که تعیین کردهاید میسنجید. مثلا قیمت، رنگ، سایز و برند تلویزیون مورد نظر را مورد بررسی قرار میدهید. در نهایت یک گزینه که بیشترین امتیاز را آورده برای شما باقی میماند و تلویزیون مورد نظرخود را خریداری میکنید. اما اگر فرایند تصمیمگیری شما به سه یا چهار گزینه ختم شد، باید بدانید که هر کدام از گزینههای باقی مانده میتوانند بهترین انتخاب باشند. چون تفاوتی که بین گزینهها وجود دارد بسیار کم اهمیت است و میتوانید آن را نادیده بگیرید و از بین گزینههای موجود یکی را انتخاب کنید.
بر اساس شواهد موجود، ما در بسیاری از تصمیمهای خود به راه حلهایی که رضایت بخش هستند، بسنده میکنیم. همین موضوع باعث میشود که سراغ بهترین راه حلهای موجود نرویم. ما تا زمانی به جستجوی خود ادامه میدهیم که بتوانیم به گزینهای برسیم که با مشخصات و ویژگیهای مورد نظرمان کاملا مطابقت داشته باشد. آن وقت آن را انتخاب کنید، اگر در زندگی تصمیمهایی که گرفتهاید اثربخشی کافی را نداشتهاند، نشاندهنده این است که از میانبرهای نامناسبی برای تصمیم گرفتن استفاده کردهاید که باعث شده از نتیجه نهایی تصمیمی که گرفتهاید رضایت نداشته باشید. به همین دلیل همواره تاکید داریم که قبل از گرفتن هر تصمیم فرسایندهای اولویتبندی را انجام دهید.
حرفهایی درباره تصمیمگیری منطقی که حتی مادرتان هم به شما نگفته
اهداف و اولویتهای روشن و مشخص میتوانند انتخابهایتان را راحتتر کنند
نداشتن برنامهریزی قبلی برای انجام امور مختلف یکی موانع برای تصمیمگیریهای موثر شناخته میشود. این طور به نظر میرسد که بیشتر مردم با مشکل آیندهنگری دست و پنجه نرم میکنند. مردم به خاطر خواستههای فعلی خودشان، توجهی به الزامات بلندمدت نمیکنند.
مشکل بیشتر مردم نداشتن هدف است
بدون هدف، ما به کوتهبینی دچار میشویم. یعنی روی انتخابهایی که با پیامدهای نسبتا قطعی اما کوتاه متمرکز میشویم و نتایج بلندمدت را کمتر از مقدار آن ارزیابی میکنیم. برای کنترل و رفع این مشکل توصیههای زیر را به کار بگیرید:
- ارزشها و اولویتهایی که دارید را شناسایی کنید.
- اهداف خود را به خوبی بشناسید.
- برای اینکه ثبات داشته باشید، گزینههایتان را در مقابل اهداف خود امتحان کنید. برای این موضوع بررسی کنید که آیا تصمیماتی که گرفتهاید میتوانند شما را به اهدافتان نزدیکتر کنند یا نه.
سخن پایانی
بدانید در هر شرایطی که هستید و در هر فرهنگی که رشد کردهاید، میتوانید تصمیمات خود را بهبود ببخشید و کیفیت آنها را بالا ببرید. اما لازم است اهداف مهمی برای خود تعیین کنید و هر زمانی که امکانش برایتان فراهم بود، از فرایند منطقی برای تصمیمگیری کمک بگیرید. فراموش نکنید که با کمک تصمیمگیری میتوانید آینده خوبی برای خود رقم بزنید. به هر حال این تصمیم با شما است که بخواهید اصول توصیه شده در این مقاله را رعایت کنید و به یک تصمیم گیرنده ماهر تبدیل شوید. البته تمرین هم لازم است.